درس (٦١) امام شناسي / انتظار از ديدگاه مقام رهبري قسمت دوم

درس (٦١) امام شناسي / انتظار از ديدگاه مقام رهبري قسمت دوم

 

 
درس  شصت ويكم امام شناسي
 
 
دل بی تو تمنا نکند کوی منا را
 
زیرا که صفايي نبود بی تو صفارا
 
ای دوست مرانم زدر خویش
 
کز پیش مرانند شهان خیل گدارا
 
باز آی که تا فرش کنم دیده به راهت
 
حیف است که بر خاک نهی آن کف پار
 
 دراين مقال براي تبرك وحظ بيشتر معنوي به نقل داستان زيباي ملاقات علامه حلي با
 
امام عصر مي پردازيم:
 
جمال الدّين حسن بن يوسف بن مطّهر حلّى(رحمه الله) معروف به «علاّمه حلّى» از علماى 
 
برجسته قرن هشتم هجرى است كه در سال 726 هــق از دنيا رفت و در نجف اشرف به خاك 
 
سپرده شد،
 
 اين مرجع تقليد عاليقدر، سلطان محمّد خدابنده پادشان مغول را شيعه كرد و در اين مسير 
 
خدمت بسيار بزرگى به مذهب جعفرى نمود. او در تمام علوم اسلامى، استاد ماهرى بود و 
 
تأليفات او را بيش از 500 جلد كتاب تخمين زده اند.
 
اينك توجه كنيد كه اين مرد دينى چگونه مورد عنايت امام عصر(عج) قرار مى گيرد:
 
او در حلّه يكى از شهرهاى عراق سكونت داشت، هر شب جمعه از حلّه با وسائل آن زمان به 
 
كربلا مى رفت. (با اينكه بين اين دو شهر بيش از 10 فرسخ است) با اين كيفيت كه پنجشنبه 
 
سوار بر الاغ خود به راه مى افتاد و شب جمعه در حرم مطهّر امام حسين(عليه السلام) مى ماند 
 
و بعد ازظهر روز جمعه به «حلّه» مراجعت مى كرد.
 
در يكى از روزها كه به طرف كربلا رهسپار بود، در راه شخصى به او رسيد و همراه علاّمه با 
 
هم به كربلا مى رفتند علاّمه با رفيق تازه اش شروع به صحبت كرد و مسائلى را بيان نمود از 
 
آنجا كه به فرموده امام على(عليه السلام):
 
شخصيت مرد در زير زبانش نهفته است.»
 
علاّمه درك كرد كه با مردى بزرگ و عالمى سترگ، هم صحبت شده است،
 
 هر مسئله مشكلى مى پرسيد، رفيق راهش جواب مى داد به طورى كه علاّمه كه خود را يگانه 
 
دهر مى دانست، از علم رفيق راهش متحيّر ماند گرم صحبت بودند تا آنكه در مسئله اى، آن 
 
شخص بر خلاف فتواى علاّمه فتوا داد علاّمه گفت:
 
 اين فتواى شما بر خلاف اصل و قاعده است دليل هم كه اين قاعده را از بين ببرد نداريم.
 
آن شخص گفت:
 
«چرا دليل موثّقى داريم كه شيخ طوسى(رحمه الله) در كتاب تهذيب در وسط فلان صفحه،
 
 آن را نقل كرده است.»
 
علاّمه گفت: چنين حديثى را در كتاب تهذيب نديده ام.
 
آن شخص گفت:
 
«كتاب تهذيبى كه پيش تو هست در فلان صفحه و سطر اين حديث مذكور است!!»
 
علاّمه در دنيايى از حيرت فرو رفت از اين رو كه اين شخص ناشناس به تمام علائم و 
 
خصوصيّات نسخه منحصر به فرد كتاب تهذيب آگاهى داشت.
 
علاّمه درك كرد كه در برابر استادِ علاّمه ها قرار گرفته، لذا شروع كرد به ذكر مسائل مشكله اى 
 
كه براى خودش حل نشده بود، در اين موقع تازيانه اى را كه در دست داشت به زمين افتاد،
 
در همين حين اين مسئله را از آن شخص پرسيد كه آيا در زمان غيبت كبرى، امكان ملاقات با 
 
امام زمان(عليه السلام) هست؟
 
آن شخص تازيانه را برداشته بود و به علاّمه مى داد و دستش به دست علاّمه رسيد فرمود:
 
«چگونه نمى توان امام زمان را ديد در صورتى كه اينك دست او در دست توست.»
 
علاّمه چون متوجه شد، خود را به دست و پاى امام زمان(عليه السلام)انداخت و آنچنان محو 
 
عشق آن حضرت شد كه مدتى چيزى نفهميد، پس از آنكه به حال خود آمد كسى را نديد، به 
 
خانه مراجعت كرد و فورى كتاب تهذيب خود را باز نمود و ديد آن حديث با همان علائم از صفحه 
 
و سطر، تطبيق مى كند، در حاشيه اين كتاب در همان صفحه نوشت:
 
 اين حديثى است كه مولايم امام زمان(عليه السلام) مرا به آن خبر داده است.
 
@ تبيين گفتمان انتظار ومهدويت در كلام رهبر (٢)
 
 
@انتظار ظهور وليّ‏عصر بخش عظيم اعتقادي ماست
 
مردم ما وليّ‏اللّه اعظم و جانشين خدا در زمين و بقيه‏ي اهل بيت پيامبر را با نام و خصوصيات 
 
مي‏شناسند؛ از لحاظ عاطفي و فكري با او ارتباط برقرار مي‏كنند؛ به او مي‏گويند؛ به او شكوه 
 
مي‏برند؛ از او مي‏خواهند و آن دوران آرماني دوران حاكميت ارزشهاي والاي الهي بر زندگي 
 
بشر را انتظار مي‏برند؛ اين انتظار داراي ارزش زيادي است.
 
 اين انتظار به معناي آن است كه وجود ظلم و ستم در عالم، چشمه‏ي اميد را از دل هاي 
 
منتظران نمي‏زدايد و خاموش نمي‏كند. 
 
(بيانات در جمع علما و مدرّسان و فضلاي حوزه‏ي علميه‏ي قم، در خجسته سالروز ميلاد
 
حضرت مهدي(عج)30/11/1370)
 
 
@دوراني خواهد رسيد كه قدرت قاهره ي حق، همه ي قله هاي فساد و ظلم را از بين خواهد برد
 
و چشم انداز زندگي بشر را با نور عدالت منور خواهد كرد؛ معناي انتظار دوران امام زمان
 
اين است.
 
بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار با مردم قم 30/11/1370
 
اللهم عجّل لوليك الفرج والعافية والنصر واجعلني من أعوانه وانصاره آمين
 
 



|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : تاج بخشيان
تاریخ : جمعه 8 شهريور 1392
مطالب مرتبط با این پست